میگفت:

اصل بلایی که این 15 سال سر خود آوردم اینه که فکرم از یه حدی دیگه بالاتر نمیره که باعث میشه سطوح کوتاه رو بلند ببینم و به جای فرسخ ها بالاتر از بالاترین سیر کردن، محو افرادی بشم که تو اوی سطوح پایین سیر میکنند

میگفت:

بلایی که سر خودم آوردم اینه که به خودم دیگه فکر نمیکنم، به جاش به دیگران توجه میکنم و مسلماً ازشون ضرر میکنم و سر جای خودم قرار نمیگیرم و از سطح خودم پایین تر رفتار میکنم

کو اون فکر بلند من که با لذت و سرعت توش سیر میکردم.؟

کو اون مسیر درست من که تا قله اش فقط یه اراده لحظه ای فاصله بود.؟

یاد بخیر اون زمانی که هر چند ماه یکبار که پشت سر خودم رو نگاه میکردم، فاصله زیادی رو طی شده میدیدم و حرکت رو به جلو رو حس میکردم

حتی افرادی که در سطوح پایین هم سیر می کنند، حرکتی رو به جلو دارند، تا جایی که می فهمند، منفعت خود را می خواهند و برایش حرص می زنند و می دوند و به دست می آورند و رشد می کنند، و تو باید فرسنگها بالاتر و پرلذت تر حرکت کنی تو را چه شده است که تا این حد سقوط کردی؟ تا این حد خودت را فراموش کرده ای و تا این حد از کِیف و لذت خواسته های منحصر به فردت دور شده ای؟

 

 

رها و آزاد در مسیر....

خودم را فراموش کردم....

برخورد درست چیه دقیقاً؟....

رو ,سر ,میکنم ,سطوح ,اون ,بالاتر ,این حد ,تا این ,را فراموش ,به جلو ,که تا

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار اقتصادی طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل سئو سایت علی ترکاشوند-کلاس8/4-شماره-9-دفتر نمره مقایسه گوشی های اندروید خاطرات کفاش باشی سایت تفریحی و سرگرمی توپ خانه دانلود کتاب و خلاصه کتاب pdf فناوری اطلاعات آی تی شاین کتابخانه عمومی آیت الله روحانی بابل